نتایج جستجو برای عبارت :

پایان حسنِ ظنّ

*بزم ذکر معصومین علیہم السلام*
جب درِ آلِ محمّد (ص) کا میں نو کر ہو گیا
آسماں والے یہ بولے تو قد آور ہو گیا
دیکھو موسی (ع) ! آمدِ ابن نقی (ع) کے فیض سے
طور کے جیسا مدینے کا بھی منظر ہو گیا
عسکری (ع) کو لیکے اپنی گود میں بولے نقی (ع)
حسنِ یوسف (ع) ، میرے بیٹے پر نچھاور ہو گیا
ادامه مطلب
چشم امیدم به این شبهاست... 
میلاد امام حسنِ امشب
این اقا خیلی کریمِ فکر میکنم تحبس الدعا شدم
شبهای احیا فراموشم نکنید
دیگه نمیگم دارم چی میکشم از دست این بیماری
امید و ارزوهام... 
مفصل هام... 
پوستم... 
چشمام... 
کلیه هام... 
اعصابم... 
معدم
کبدم
کلیه هام
همه رو دارم دونه دونه از دست میدم
خدایا رحمی کن 
نمیگم رحم نداری من لیاقت رحمت و ندارم... 
بحق کریم اهل بیت امب یه نگاه ویژه بهم کن
دو دلیل برای پایان دادن حسنِ ظنّ:
1
نفر اول لوله‌های گازِ خانۀ مار را کشیده و از محرّم پارسال پولی بهش دادیم که به مهندس گاز بدهد و بیایند کنتوری برای ما وصل کنند. اول می‌گفت که مهندس نمی‌آید تأیید کند، بعد هر بار می‌گفت شنبه و یکشنبه، بعد به حضرت معصومه قسم می‌خورد و می‌گفت پی گیر کار هستم. بعد داستانی داشت که مهندس به عراق رفته و خودش از جیبش پول مهندسِ دیگری داده و بعد از کلی زنگ زدن با این حساب که هر روز میگفت پیگیر کارت هستم یک شب خودش با
نیمه شب گذشته بود. پیام داد: مقابل ایوان طلای امیرالمومنین دعاگوی شما...
اصلا ادامه‌اش رو نمی‌تونستم بخونم. اولش یه ذره گیج بودم. بعدش ناراحت شدم. صبح هم که بیدار شدم دیدم دلم شکسته. 
شب تا صبح خواب دیدم که داریم میریم کربلا ولی هیچ خبری از گرفتاریِ بچه‌داری برای من نیست. در عوض همش باید مراقب بقیه می‌بودم. وسایلشون هی از صندوق عقب ماشین می‌افتاد بیرون.
صبح که بیدار شدم استخوان کتف و دستام از سرمای دیشب یه جوری بودند.‌ خودم رو تو آینه دیدم. گ
خواہشِ فکر ہے بس جذبہِ دل کی تالیف
گو کہ گفتار ہے اسلاف سے حد درجہ ضعیف
سوزشِ عشق پکاری اے خدائے قاسمؑ
لفظ وہ دے کہ ادا جن سے ہو حقِّ توصیف
شکر کی جاء ہے کہ پوری یوں ہوئی میری دعا
عشق نے کردیا اک مطلعِ نو یوں تصنیف
مطلع دیگر
راہیِ جادہِ عرفاں جو ہوئی فکرِ لطیف
بہرِ قاسمؑ یوں ثناء خوان ہوا کلکِ شریف
نازشِ فرقِ عبادات، اطاعت میں حنیف
ضامنِ حرمتِ عبد اور وفا کی تشریف
حسن ڈھالا گیا قرآن کے سانچے میں ترا
حسنِ یوسفؑ میں کہاں تاب بنے تیرا حریف
مثلِ وال
عنوان فرعی: #خوزپژوهی: ضرورتی واجب، حتی برای نانِ شب!
از سری #مقالک های #خوز_پژوهی
یکی از کارهای مهمی که اغلب لابلای شلوغی ها و هیجانات فضای رسانه گم می‌شود، ضرورت رد گیری عمیق مشکلات تا رسیدن به ریشه و آبشخور پیدایی آن‌ها و از طرف دیگر توجه به شناخت مرجعی مسئول جهت پایش، درک، راه حل یابی و پی گیری و نظارت بر روند حل این مشکلات می‌باشد.
به عبارت ساده: پیگیری رفع مشکل از مربوط ترین جایگاه، نهاد، یا شخص مسئول.
حالا بیایید در فرصت همین چند خط پیش
۱۵ و ۱۶ آبان ۹۸
خب خودم رو دوباره معرفی می‌کنم! بنده یک عدد رفوزه‌ی بلاکشی هستم. تو اربعین امسال رفوزه شدم.
این مطلب رو شبِ شهادت امام عسکری علیه‌السلام فهمیدم. رفتیم امام‌زاده ابوالحسن شهرری. حاج‌آقا عالی منو به خودم شناساند...
شاید اگه بگم دلیل این رفوزگی، مشکلات و ضعف جسمانی بود، بی‌راه نگفته باشم اما بازم بهانه است.
اما همین امروز، به همین سفره عزا قسم! حاجت‌روا شدم. یک کسی که بهش پول قرض داده‌ بودم گفت می‌خواد پولم رو پس بده و پول برا
1: یک آقا روح الله داریم که سگرمه هایش دائم توی هم است. کار این آقا روح الله مشت کردن دست و مبارزه با همه چیز است!. این تصویر را توی تظاهرات های اول انقلاب و  بعدا روی دیوارهایی که شعارهای ضد امریکایی دارد بیشتر می بینیم. 
2: یک تصویر امام خمینی داریم که پشت به دیوار نشسته و جلویش کمی کتاب تلنبار شده با عینک دسته کائوچویی و  دقتی بسیار درحال مطالعه است. این تصویری بسیار آشنا برای دیوار کتابخانه هاست!
3: یک تصویر بنیانگذار انقلاب اسلامی داریم که هم
بیاییم یک بار برای همیشه تصمیم بگیریم که زمانِ ساخت یک چیز، چند چیز دیگر را خراب نکنیم. مستند انقلاب جنسی 3 چنین تصمیمی نداشته و بعد از تخریب یک بلوک ساختمانی، یک تک آپارتمان را آباد کرده. الحمدلله که آقای حسین شمقدری این بار خودش مجریِ مستند نبود و شخص دیگری را جای خودش گذاشته بود و به حرف ما بها داده بود که خودش مناسب مجری‌گری نیست.
مستند با تصاویر یک دنس پارتی شروع می‌شود و در شهر سنپترزبورگ روسیه ادامه می‌یابد. با مصاحبه‌هایی در روسیه و

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها