نتایج جستجو برای عبارت :

داستانِ یک توکل احمقانه!

حماقت؟! حماقت چیست؟! بگمان من ما انسانها گاهی دست به کارهای احمقانه‌ای میزنیم که خودمان هم میدانیم احمقانه است. این یعنی ما احمقیم؟! شاید اینکه میدانیم یعنی عاقلیم و میتوانیم تشخیص بدهیم چه کاری احمقانه است یا نیست؛ پس عقل فقط قوه تشخیصیه است؟ یا تنها توانایی ارشاد دارد و به کار این می‌آید که چراغ قوه بگیرد و همه چیز را به ما نشان بدهد؟ اصلا چه کسی گفته هر چه عقل میگوید یا گمان میکنیم عقلمان میگوید عاقلانه است؟! میفهمی منظورم از عاقلانه چیس
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما لَنا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى‌ ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ «12»
و چرا ما بر خدا توکل نکنیم، در حالى‌که او ما را به راه‌هاى (سعادت) ما هدایت کرده است؟ قطعاً ما در برابر هر آزارى که شما نسبت به ما روا دارید، مقاومت خواهیم کرد و اهل توکّل باید فقط بر خداوند توکّل نمایند.
نکته ها
توکّل یعنى وکیل گرفتن. وکیل باید چهار شرط
 
عوامل توکل برخدا کدامند؟   
چه چیزهایی باعث توکل نکردن می شود؟ و چگونه می توان توکل کرد؟یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان و خداوند است، مفهوم « توکل » است. توکل، منزلی از منازل سالکین الی الله و مقامی از مقامات موحدین است و از بالاترین درجات اهل یقین است. [1] [2]
توکل، عبارت است از اعتماد و اطمینان قلبی بنده در جمیع امور خود به خدا، و حواله کردن همه کارهای خود را به او و تکیه بر حول و قوه ال
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو ممکن کار خلاف و تو مکن هر کاری
کار نیکو کن و در زندگی پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را به هدر طی مکن و آن دریاب
بی خود و بی هدف از عالم اضداد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا ف
مروری بر احمقانه ترین پیوندهای زناشویی دنیا !
به گزارش ایران ناز دو زوج نیویورکی در شرایط صفر جاذبه مراسم ازدواج بر پا نمودند.خانم ارین فینیگان به همراه همسرش نوح فولمور در حالی که در شرایط صفر جاذبه و معلق در هوا هستند به تبادل بوسه های اغاز زندگی مشترک خود می پردازند.ازدواج عجیب انها به عنوان اولین مراسم ازدواج در شرایط صفر جاذبه به شمار می اید.
 
 
ادامه مطلب
باسمه تعالی
چهل حدیث
توکل
غزل۲
اینقدر فکر زن و بچه و اولاد نباش
می رسد روزی هر بنده و صیاد نباش
تو مکن کار خلاف و ، به خلاف امر مکن
نابجا سخت مگیر و دم پولاد نباش
تا توانی دل مظلوم بدست آور تو
با زبان و عملت موجب فریاد نباش
وقت خود را تو غنیمت بشمار و دریاب
بی خود و بی هدف و سر خود و آزاد نباش
کن توکل به خدا در همه ی احوالت
این همه دلهره از آتی و رخداد نباش
گر شدی عاشق دنیا، تو مکن عمر تلف
لحظه ای فکر کن و عامل هر باد نباش
باش در یاد خدا، جز به خدا فک
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:ماهمگان سیاه لشکر این قافله ایم!آنانی که باید بروند خواهند رفت چرا که صندلی ریاست رابا سیاست ارث اجدادیشان کرده اند .....ودرآخرتنهاما میمانیم باهمان تفکرات احمقانه ویک دنیا خرافاتِ احمقانه تر از تفکراتمان...۱۲۷/Behnamzargar
به جای قرار دادن خودمان در یک موقعیت اشتباه و دعا و توسل کردن، با عمل و اختیارمان مسیر زندگی‌‌مان را تغییر دهیم.دانشجوی گرامی که کمی عقاید مذهبی در ته و تو‌های مغزش مانده، شب امتحان با رفقایش بساط صحبت و شوخی باز می‌کند، بیرون می‌رود و در خیابان‌ها دوری می‌زند، ساعتی در کافه قلیانی دود می‌کند و آخر شب می‌آید به امید خواندن درسِ قبل از امتحانِ ساعت 8 می‌خوابد.
چشمانش را روی هم می‌گذارد و نماز صبح خواب می‌ماند و به درس خواندنش هم نمی‌رس
توسل و توکل باید با هم باشه 
توسل مثلا متوسل شدن به ایمه و زیارات امامان. مثلا دعای توسل. 
توکل مثل مناجات ها. مراجعه فقط به خدا که خدا همه کاره است. مثلا دعای جوشن کبیر 
محور توحید است. 
هم مناجات و هم زیارات باید باشند. قرآن هم که جای خود.  
کلمه حسبنا الله که محور توحید است دقیقا وسط این آیه مثل نگین می درخشد. 
آیه زیر می گه توکل و توسل با هم (هم خدا چیز می ده هم رسول) اما محور توحید و توکل به خداست (حسبنا الله). اما دوباره در آخر آیه قرآن می گوید ت
توکل چه کلمه زیباییست...
اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگیرد
تنها خداوند است که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند
فقط بخواهیم و آرزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشیم 
ایمان داشته باشیم که رویا هایمان همچون بارانی در حال فرو ریختن اند
چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه به اندازه ایمان و اطمینان ما انسانهاست، که میبخشد.
آدم تلاش «احمقانه» کم ندارد در زندگی اش. از آن تلاش ها که غالبا هیچ منفعت و اجری ندارند، یا در کوتاه مدّت ندارند. امّا همین تلاش ها شبیه تکیه گاه زندگی شان است در هیاهو و سیلاب زندگی . چرا گفتم سیلاب؟ چون زندگی راحت ما را با خود می برد به جاهایی که نمی خواهیم و ول می کندمان به امان خدا. هر کسی از این رها شدن و ول شدن در دست اتفاقات می ترسد. هر کس به طریقی از آن می گریزد و تلاش های «احمقانه» همان راه های گریز از این ول شدن است. همان پیدا کردن شکافی یا
مقدمه
برتراند آرتور ویلیام راسل (زاده‌ی ۱۸ می ۱۸۷۲ – درگذشته‌ی ۲ فوریه ۱۹۷۰). ریاضیدان، منطق‌دان و فیلسوف بریتانیایی بود که آثارش در مورد تحلیل منطقی، فسلفه‌ی قرن بیستم را تحت تاثیر قرار داد. برتراند راسل که موفق به کسب جایزه‌ی نوبل نیز شد، در گفتاری کوتاه با عنوان «چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟»، به روشنی به آسیب شناسی آفات تعصب، جزم و جمود، پیش‌داوری و …. در باورهای آدمی می‌پردازد. برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه‌ای که نوع بشر
مایه نجات از هر بدى! 
 
 امام جواد علیه السلام: سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند ، پشمیان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت کردن ، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری. (کشف الغمة ج ‏2 ، ص 349)
یکی از فضائل اخلاقی توکل است و آن به این معناست که به خدا اعتماد کرده و همه ی امور زندگی خود را به او واگذار کنیم.
 آری توکل مقامی از مقامات موحدین و تکیه گاهی محکم در زندگی مومنین است که اطمینان قلبی به آنها می دهد آنچه در عالم اتفاق می افتد همه از جانب پرو
مقدمه
برتراند آرتور ویلیام راسل (زاده‌ی ۱۸ می ۱۸۷۲ – درگذشته‌ی ۲ فوریه ۱۹۷۰). ریاضیدان، منطق‌دان و فیلسوف بریتانیایی بود که آثارش در مورد تحلیل منطقی، فسلفه‌ی قرن بیستم را تحت تاثیر قرار داد. برتراند راسل که موفق به کسب جایزه‌ی نوبل نیز شد، در گفتاری کوتاه با عنوان «چگونه از عقاید احمقانه بپرهیزیم؟»، به روشنی به آسیب شناسی آفات تعصب، جزم و جمود، پیش‌داوری و …. در باورهای آدمی می‌پردازد. برای پرهیز از انواع عقاید احمقانه‌ای که نوع بشر
احمقانه‌ترین کار دنیا اینه که  بخوای قرنطینه‌تو جایی جز خونه خودت بگذرونی.
از اون احمقانه‌تر اینه که حرف یه احمقو بدون تحقیق باور کنی و فک کنی وقتی نه به داره نه به باره درای بوشهرو بستن و نمیتونی برگردی.
دارم دیوونه میشم اینجا. یه ماااهه.... هی گفتن یه هفته بشینین، تا شنبه بشینین... شد یه ماه... بقیه‌شو چجوری تاب بیارم اینحا؟
اوکی دختره خیلی جذاب بود، هودی تنش بود و عاشق حلقه تو دستش شدم و وسایلی که همراهش بود همه از فروشگاهای فانتزی بود که من میشناختم.اولش کلی این پا و اون پا کردم بعد دیدم داره میره تقریبا دنبالش یه طبقه دویدم چون هندزفری داشت و صدام رو نمیشنوید‌. زدم رو شونه اش و گفتم: ببخشید اگه احمقانه ست ولی من از دور دیدمت و خیلی برام جذاب بودی میشه دوست شیم؟‌اول چشمشو تو حدقه چرخوند، گفتم: خیلی برات پیش میاد؟گفت: واقعا احمقانه است! نیشم جمع شد کاملا. گفتم: ب
دلم گرفته
به خیلی دلایل
خسته ام
به خیلی دلایل
یه حال بدیم
یه حالی شبیه ناامیدی
شبیه اینکه دلم میخواد بتونم روحمو عین یه بچه اروم کنم
بتونم به خودم اطمینان بدم من از پسش بر میام
بتونم...
چرا من اینطوریم؟
توکل کردن که اینطوری نیست
توکل کردن ینی آدم مطمئن باشه همه چی درست میشه به قول حضرت علی مثل بچه ای که شب چیزی از پدرش میخواد مطمئنه فرداش پدرش براش فراهم میکنه
مگه منم از خدا نخواستم وکیلم باشه؟
پس چرا اینطوریم؟
خدایا میشه من درست و حسابی بهت تو
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از ارزش‌های معنوی که مقام معظم رهبری که در فراز معنویت و اخلاق بدان اشاره کردند، توکل است. 
در قرآن کریم 61 بار خداوند متعال به موضوع توکل پرداخته است 9مرتبه به پیامبرش فرمود توکل کن  8 مرتبه به مؤمنین خطاب می‌کند که مؤمنین توکل کنید جالب اینجاست از این 8 مرتبه 5آیه توکل در میدان نبرد و مبارزه هست. 
با این توضیح وآشنایی، توکل جنبه سیاسی اجتماعی پیدا می‌کند فقط
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان   
 
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ                 ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ                            و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده 
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ                           و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده
بِإِحْسَانِکَ یَا غَایَةَ الطَّالِبِی
کاش ما نشیم بچه های جنگ
کاش استرس میزاشت چشم رو هم بزارم
از شدت دلهره تهوع گرفتم
فقط دلم میخواد همه چیز اروم بشه
ساعت پنج و دو دقیقه ی صبح هست و من احساس میکنم هرچی دعا بلدم از ذهنم رفته و صلوات میفرستم و بغضم و قورت میدم
کاش خواب باشه اینایی که تو اینستا دیدم و شنیدم
حاا خوبی ندارم...
اما
أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
 
یاد خدا آرام‌بخش دلهاست
 
توکل به خودت معبودم،توکل به خودت پروردگاره من،آروممون کن،کشورمون رو،نیازمندیم ب
توکّل و سلامت

هنگامیکه از توکّل سخن به میان می آید ، شاید برخی تصوّر
کنند توکّل نمودن به معنای این است که واژه ی توکّل را بر زبان جاری کنیم ، در
حالی که حقیقت توکّل به معنای کاربرد لفظِ توکّل نمی باشد ، و اگر در این راستا از
لفظ نیز استفاده می شود ، لفظ باعث توجّه و یاد آوری و راهی برای انتقال به حقیقت
توکّل می باشد.
توکّل به معنای کار را به خدا سپردن و ایمان داشتن به این
حقیقت است که هرچه پیش آید ، خیر وصلاح بنده در آن است ، خواه مطابق میل انسان
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان 




اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ                 ای خدا مرا در این روز از آنان که بر تو توکل کنند
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْفَائِزِینَ لَدَیْکَ                            و نزد تو فوز و سعادت یابند قرار ده 
وَ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ إِلَیْکَ                           و مرا از آنان که مقربان درگاه تو باشند قرار ده
بِإِحْسَانِکَ ی
" و موجب می شود که مردان از تن دادن به ازدواج بترسند، حال آن که سعادت جنس زن در کل بر پایه ی این پیمان استوار است!"
 
+حوصله نداشتم کل متن کتاب رو بنویسم ولی فک کنم مفهوم رو برسونه همین تیکه ش! نمیفهمم! چرا انقدر بی منطق شد یهو نویسنده؟ سعادت زن بر ازدواجه! زن نیازای زیادی داره ولی مرد فقط نیاز جنسی داره! من هیچکدوم ازینا رو قبول ندارم! احمقانه ست. همه ی این تفکرات و مرز چیدنایی که میبینم حتی خود بعضی  دخترا هم قبولش کردن ، احمقانه ست. کاش حداقل توج
نمیدونم ولی چرا احساس میکنم که به جایی داره میرسه
از نشانه هاش حدس میزنم از اینکه یه اتفاقی ان شاء الله که خیر ! قراره بیوفته
از سنگ اندازی ها از سردرگمی ها از لنگیدن کار میفهمم
از اینکه شرایطی دارم قرار پیدا میکنم که به قول جمله ی معروف یا الان یا هیچ وقت دیگه
حالتی که دیگه برام حجتی داره باقی نمیمونه نزدیک خیلی نزدیک
حالتی که اگه توکل نکنم عجله کنم دقت نکنم خسرانشو خواهم دید شاید تا اخر دنیا که وقتی همه جمع بشن
که این برام بزرگترین کابوسه
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان
الهی! در این روز توکل بر حضرتت را دستاویز رسیدن به قرب و رحمتت قرار می‌دهیم؛ چراکه تو خود فرمودی: «مؤمنان تنها باید بر خدا توکل کنند.» توکل بر وجود پرمهر و باعظمتت، تلاش را برای انسان معنادار می‌کند و هیچ سختی و مانعی نمی‌تواند او را از حرکت و تلاش بازدارد؛ چراکه یقین دارد پروردگار متعال تلاش هیچ تلاش‌کننده‌ای را ضایع نمی‌کند.الهی! سعادت جز در لقای تو معنا نمی‌شود و هر کسی را در سعادت مرتبه‌ایست متناسب با ظرف
لورد کالون یکی از مشهورترین فیزیکدانان تاریخ بریتانیا گفته است:
"دلایلی قاطع و قوی مبنی بر وجود طراحی هوشمند و هدفمند پیرامون خود مشاهده می‌کنیم بر همین اساس، اندیشه الحادی تا حدی احمقانه است که نمی‌توان این حماقت را با واژه‌ها توصیف کرد".
منبع: Journal of Victoria Institute, vol. 124, p. 267
 
 
باسمه تعالیچلچراغتوکلقصیده ۱۱
هست موسی را توکل در وکالت بر خدا می کند تقوای حق را پیشه با ذکر و دعا
کن توکل بر خدا اندر همه احوال خودهمچو موسی باش در باور ، مکن کاری خطا
حق تعالی حافظ ما باشد و روزی رسانبا توکل ، با رضا، آسان شود اعمال ماحضرت یوسف ز قعر چاه می خواند خدانیست او را شکوه و ناراحتی در ماجرا
 
حق رهاند یوسف یعغوب را، از قعر چاهمی کند فرماندهی، فرمانده ی کل قوا
چون که حق ناظر بود بر خدعه و مکر و فریبمی دهد جا و کرامت، بر نبی نور ال
تا اینجای زندگی فهمیدم ک بزرگترین درس زندگی اینه که رو هیچی نمبشه حساب کرد! و سرنوشت چیز عجیبیه!
آدمیزاد عادت داره ب آرزوهای دور و دراز و برنامه ریزی های بلند مدت. وابسته س ب پیش بینی های خودش از آینده و رسیدن ب اونچه که میخواد. غافل از اینکه نقش زندگی دقیقا همینجاس ک نذاره هیچ چیز طبق اون روال عادی پیش بره! همیشه مسائلی پیش میاد ک این مسیر صاف رو پیچ در پیچ میکنه!
البته فکر میکنم انتخاب خیلی از این مسیر ها با خود آدمه! شایدم همش!!
بهرحال آدمی زاد
امروز داستان عجیب و جذاب یکی از دوستام رو گوش دادم 
اینکه که برای یه کار مهم که هیچ کس نمیتونسته انجامش بده توکل کرده بود یه توکل واقعی از جنس آرامش یعنی توکلی که هیچ استرسی تو دلش نبوده.
و در آخر هم همه چیز به نفعش تموم شده....گاهی وقتا ما آدما زورمون به بعضی کارا نمیرسه باید کسی رو وکیل مدافع خودمون قرار بدیم و فقط تلاشمون رو بکنیم و قطعا نتیجش به نفع خودمون میشه
مگه میشه خدا خودش گفته باشه کسی که اون رو وکیل کار خودش قرار بده کفایتش میکنه و بع
مدتها پیش، فیلمی دیدم که در پایان داستان، به مخاطب می‌گفت تمام اتفاقاتی که شاهدشان بودیم، صرفا ساخته و پرداختۀ ذهن یک پسربچۀ 8 ساله بودند.
امروز به این فکر می‌کردم که در روزهای اخیر، انقدر مسائل احمقانه با راه حل‌های احمقانه‌تر مطرح شده‌اند که آدم شک می‌کند که نکند من هم دارم در ذهن یک بچه زندگی می‌کنم؟ یک بچۀ لوس که وقتی که نمی‌تواند رضایت اطرافیانش را به دست بیاورد، لج می‌کند و سعی می‌کند یک چیزی که برایشان مهم است را از آنها بگیرد ت
هیچ مجموعه تاریخی خنده‌داری بدون ماجرای جنگ ایمو یا شترمرغ کامل نمی‌شود. در آغاز جنگ جهانی اول، استرالیا کوشید تا جمعیت شترمرغ‌هایش را با مسلسل کنترل کند. اما شرایط آن گونه که انتظار داشتند پیش نرفت، شترمرغ‌ها سریع و زیرک بودند و بعد از چند روز نقشه‌کشی و شلیک هزاران گلوله تعداد ناچیزی از آن‌ها کشته شدند.  نهایتا ارتش استرالیا ناتوانی خود در کاهش جمعیت شترمرغ‌ها را قبول و عقب‌نشینی کرد.
ماراتن مردان در المپیک ۱۹۰۴
 
احمقانه‌ترین اتف
نویسنده: حاج شیخ محمد حسن وکیلی
توکل از مفاهیم بسیار عالی
و بلند در شریعت اسلام است و شناخت صحیح آن، مبتنی بر مقدماتی است. حقیقت توکّل
حالتی قلبی است که واقعیت آن اینست که فقط خدا را منشأ اثر ببیند و بر اسباب تکیه
نکند و در عمل هرجا تکیه بر اسباب وظیفه است، بر آن تکیه کند و در غیر آن به اسباب
اعتنا ننماید.
ادامه مطلب
روزى امام علىّ بن ابى طالب ، امیرالمؤ منین صلوات اللّه علیه عبورش به گروهى از
مسلمان ها افتاد که در گوشه اى از مسجد را اشغال کرده بودند و به عبادت مشغول
بودند. حضرت علىّ علیه السلام نزدیک ایشان رفت و فرمود: شما چه کسانى هستید؟ و
چه مى کنید؟ در پاسخ به حضرت، اظهار داشتند: ما بر خداوند توکّل کرده ایم و
عبادت او مى کنم. حضرت فرمود: خیر، چنین نیست ؛ بلکه شما بى عار و مُفت خور مى
باشید، چنانچه راست مى گوئید و توکّل برخداوند متعال دارید، بگوئید که د
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمدو اله الطاهرین 
بحث پیرامون توکل بود مقدمه ای از شب قبل و ان شاء الله ادامه بحث گفتیم توکل یعنی انسان امورات را به خدا بسپارد نتیجه ی آن دست خدا باشد انسان فقط مامور به انجام تکلیف باشد و ماموریت نتیجه به دست خدا باشد این معنای توکل.
بعد گفتیم توکل سه اثر دارد دو اثر در شب قبل بیان شد که یکی قدرت بود و دیگری بی نیازی 
اما اثر سوم:
3.هموار شدن مشکلات
توکل سومین اثرش غلبه بر مشکلات اس
دفتر آبی مخصوص نوشتن خاطرات و اتفاقاتِ روزانه ست! بعد از پنج دقیقه فرو رفتن در افکارِ مسمومِ دوران مجردی متوجه شدم نمیتونم حتی یک کلمه بنویسم از روزهای اسیر در تکرار و پوچی!
بیاید یکم با ویلی ویلیام برقصیم: دریافت حجم: 7.95 مگابایت
 
سُئِلَ [عَنْ الرِّضَا] ع عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِ؟ فَقَالَ ع: «أَنْ لَا تَخَافَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ.»
 تحف‌العقول، ص۴۴۵
 
از امام رضا (علیه السلام) در مورد مرز (تعریفِ) «توکل» سؤال شد.
حضرت فرمودند: «این‌که از هیچ‌کس نترسی، جز از خداوند.»
 
خدایا میخوام امشب با تو حرف بزنم؛ تو که از همه چیز آگاهی.
تو میدونی چطوری کار سربازیم درست شد. تو میدونی بهترین پارتی‌های ممکن رو داشتم. ولی به تو توکل کردم. و تو، بله خود تو، فقط تو، فقط خود تو، جوری مشکل سربازیم رو حل کردی که خود رئیس‌جمهور هم می‌افتاد دنبال کارم، سربازیم اینقدر قشنگ نمیشد. خدایا تو بودی که پروژه رو برام جور کردی، در حالیکه من اصلا نمی‌دونستم میشه با یک پروژه علمی چند ماه کسری گرفت. صبح 1 اردیبهشت 97 تو بودی که برگه سفید قزوی
 یَا رادَّ مَا قَد فات
داره راه میره و با خودش زمزمه می کنه که " تو برگزیده نبودی...قبول کن که نبودی...قبول کن که رسولی بدون معجزه هستی" ...
ازش می پرسم 
به نظرت چرا تو پیامبر نشدی؟
می ایسته...
توی آینه به خودش نگاه می کنه و 
میگه: 
اووومممم...شاید چون روی صورتم چند تا جوش دارم!
از نگاهم می فهمه که این بار نمی تونه از زیر بار جواب در بره...
بعد از یه نگاه دقیق تر و سکوت عمیق تر...می گه: چون به فَهْمَ م عمل نکردم...پیامبرا به فهم شون عمل می کردن...همین!
سکوت می
.روزها می‌گذشت و من همچنان منتظر بودم، تا این که یک روز به زن‌هایی فکر کردم که این‌گونه فکرشان و زندگی‌شان را نابود کرده بودند. زن‌هایی که ماه‌ها و سال‌ها چشم به راه نامه‌ای مانده بودند، اما سرانجام هیچ‌کس برایشان نامه‌ای نفرستاده بود. خودم را تصور کردم که سال‌های زیادی گذشته است، موهایم دیگر سفید شده‌اند و من همچنان منتظرم. سپس فکر کردم که نباید این کار را انجام دهم، بنابراین از آن روز به بعد نرفتم که آنجا بنشینم و انتظار بکشم.
کشتنِ تنها شخصیتِ دوست داشتنی یه سریال، بدترین و مزخرف ترین فکریه که ممکنه به ذهن یه نویسنده؟! برسه!
:(((((
+ یادم نمیاد برای یه شخصیت از سریال های ایرانی این همه بغض کرده باشم :(
بذارید پیمانِ احمق اعدام شه تا این همه آدم بی گناه به خاطرش کشته نشن! اَه!
 مثلا الان پیمان آخرش آزاد می شه! که چی بشه؟! 
+ سه تا نویسنده‌ای که هی دارن ... می زنن به کل سریال! احمقانه تر اینکه تمام اتفاقات مهم، پشتِ شیشه ی پنجره های بی پرده اتفاق میفته که یا آدم بدای فیلم بفهم
نمیدونم تاوان چی رو دارم پس میدم؛ واقعاً نمیدونم چوب چی رو دارم میخورم؛ چوب سادگی و احمق بودنم؟
ده ماه تمامه که همه زندگیم شده یه دختر، خودمو به آب و آتیش زدم که اونو واسه خودم نگه دارم، خودمو کشتم که از بودن با من خوشحال باشه، آخر سر خودم با دستای خودم دلشو میشکنم، اعتمادشو خدشه دار میکنم و اشک خودم و خودشو درمیارم.
باور کردنی نیست بگم من تا به حال توی زندگیم نه دوست دختری داشتم و نه دنبال برنامه ای بودم و نه عاشق شدم تا اینکه «پ» را دیدم و یک
این متن قشنگ آرامش میده :آیا هنوز هم نیاموختی ؟!که اگر همه ی عالمقصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد ،" نمی توانند " پسبه " تدبیرش " اعتماد کنبه " حکمتش " دل بسپاربه او " توکل " کنو به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ... میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...!ﺑ ﺧﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺖﺑ ﺧﺎﻝ غصه ﻫﺎﺖﺑ ﺧﺎﻝ ﻫﺮ ﻪ ﻪ ﺧﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﻨﺪﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻮ ﺑﺒﻨﻢﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﺸﺪﻩ ﺍ؟ﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣ
در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه‌ای می‌گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است.
به او گفت چه طور در چنین وضعی می‌خندی و شادی می‌کنی؟
جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می‌کنم روزی مرا می‌دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟
آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده
ترکیب عطر تلخ و گس مردانه و بوی دود سیگارش
مرا به یاد حرفهای فیلسوف مآبانه اش می اندازد.
وقتی از سقراط و افلاطون حرف می زد،
محو افکار و گفتارش می شدم.
می گفت؛ به سمت زندگی اپیکوری قدم برداشته.
می گفت؛ قهقهه ی زیاد آدم را به بلاهت می رساند.از اینکه عاشق این مرد فیلسوف مآب شده ام لذت می برم.
لذتی که دوامی نداشت.
اندوه و اضطراب آمدند و مثل گله های اسب های سیاه و وحشی
که در دشت می تازند، قلبم را زیر سم هایشان لگدکوب کردند‌.
اگر او بود به این نقطه از پا
اون هایی که معتقد هستند با دارایی به ظاهر کم میشه با توکل به خدا زندگی رو ساخت و نتیجه ش رو دیدن، بیان تعریف کنن. 
مثل همون و یدئوهایی که از سری صحبت های آقای علیرضا لاور توی برنامه بهشت شهر توی بهشت زهرای تهران بود و یک زوج آورده بودن که فقط به استناد آیه قرآن که خدا میگه از فضل خودش غنی میکنه ازدواج کرده بودن و نتیجه خوب بود. خود آقای لاور هم از خودش مثال زد.
البته فقط راجع به ازدواج نمگم، راجع به هر موفقیتی می‌تونه باشه. این هم که بعضی چیزها ب
دارم کتاب سرخِ سفید از مهدی یزدانی خرم رو‌ می‌خونم....چقدر خوب نوشته، شروع به همراه شدن با متنش سخته یه کم، ولی امان از زمانی که همراهش بشید، غرق میشید و دیگه نمی فهمید چند صفحه خوندید و الان صفحه چندید و اصلاً فصل چندمید....خوشم میاد ازش، این داستان‌هایی که در دل داستانِ اصلی نویسنده جاخوش کرده رو می‌پسندم، 
نویسنده قلم خوبی داره و تونسته منو که انقدر درگیر صفحه و فصل و آره و اینا هستم رو به خودش بکشونه.
فکر کنم قراره لحظات خوب و خوشی رو با
1. دبیرستانی که بودم از یه جایی به بعد یاد گرفتم که دیگه هیچ چیزی رو به معلمم قول ندم؛ اگه درس نخوندم قول ندم که دیگه همیشه درس‌خون خواهم بود، اگه مچم رو تو تقلب گرفت نگم که دیگه همچین حرکتی ازم سر نمی‌زنه، اگه دیر می‌رسم سر کلاس قول وقت‌شناسی ندم؛ حرفم اینه که از شعار الکی دادن بدم اومده بود، فهمیده بودم اگه اهل عمل باشم او هم متوجه می‌شه.
2. اگه یه داستانِ بد رو تعریف کنیم مخاطب اون رو بد می‌دونه، اگه یه داستانِ خوب رو تعریف کنیم احتمالاً م
چگونه پسردار شویم؟
کسانی که فرزند پسر می خواهند می توانند با توکل به خدا کارهایی را که در جهت پسر دار شدن می توانند انجام دهند.
کسانی که فرزند  پسر می خواهند می توانند با توکل به خدا کارهایی را که در جهت پسر دار شدن می توانند انجام دهند. اما به یاد داشته باشیم که قبل از هر چیزی سلامتی فرزند مهم می باشد. پس اول آنرا از خداوند مسئلت کنید. و در درجه بعدی به پسر شدن یا دختر شدن بچه و نوزادتان توجه کنید. 
 
 
 
اگر پسر می خواهید این کارها را انجام دهی
خوشا که "عشق" و "وطن" داستانِ ما باشد
که حرفِ مردمِ ما بر زبان ما باشد
 
به تاخت می روی و پشت سر نمی بینم
در این مسیر کسی هم عنانِ ما باشد
 
خدا، خدای من و توست، دل قوی می دار
اگرچه دور زمان بر زیان ما باشد
 
غمین مباش که فردا -یقین- فرشته ی شعر 
قسم اگر بخورد، هم به جان ما باشد
 
طلای غزنه نوشتی به دادِ ما نرسید
سخن طلاست که خود در دهانِ ما باشد
 
ستون به سقفِ وطن می زنیم، "سیمین گفت"
بگو اگرچه که با استخوان ما باشد
 
تویی که می گذرم یا " منم که می گذری"
دوست نداشتم در این صفحه از دلتنگی بگم اما خب دلتنگی هم بخشی از زندگی ادما ست . خودم را مشغول کردم با پرتره یک زن که به دلتنگی هام فکر نکنم.  گاهی اوقات ادم به بن بست می رسه.  یه روزی یه درویشی بهم گفت اگه به بن بست رسیدی به خدا توکل کن . لطفش همیشه شامل حالت میشه.  منم توکل کردم . امیدوارم لطف خداوند شامل حالم بشه . 
با اینکه توکل کردم اما جلوی احساسم نمی تونم بگیرم . دلتنگی و هزار کوفت و مرض دیگه . دیدین وقتی از یه کاری منع میشین بی اختیار می رین سرا
. هری پاتر و سنگ جادو نوشته‌ی جِی.کِی. رولینگحتما تمام کتاب‌های هری‌ پاتر را خوانده‌اید، اما پیشنهاد می‌کنم این رمان نخست از سری هفت‌تایی کتاب‌های هری پاتر را دوباره بخوانید. دنیای جادوگری هری پاتر هم کودکان و هم بزرگ‌سالان را مجذوب خود کرده است. داستان پسر یتیمی که کودکی سخت و غمناکی را پشت سر می‌گذارد و بعد از وقایعی متوجه می‌شود که جادوگر است. این رمان جایگاه بالایی در فهرست‌ کتاب‌های برتر دارد. داستانِ رمان درسِ عشق جاودان دوستی،
احمقانه‌ست که روزانه چنددقیقه‌ای به دست‌خطِ کسی و سادگی جمله‌ای که از فردِ بی‌احساسی تراوش شده، خیره شوی. احمقانه‌ست و من احمق‌ترینم. گویا چیزی در این دست‌خط نهفته باشد، یک صداقت، جمله‌ای در نهایتِ سادگی که با دست‌هایی نوشته شده که به دکمه‌های کیبرد آشناترند تا به قلمی که بخواهد چیزی برای محبوبش بنویسد. 
تو حقیقتا که احمقی فاطمه.
 
 
 
پ.ن: که من چقدر حتی در لحظاتی که از تو بیزار بوده‌ام، دوستت داشته‌ام و این قلب درحالِ انفجارِ مرا ف
مهم اینه که تصمیم الکی و بدون اساس نگیری. مهم اینه که همه چیزای خوب، خوبند ولی تو کدوم یکیشونو بیشتر مناسب خودت میدونی. انتخاب کردن چندتا صندلی برای یک نفر اونو بین صندلی ها قرار میده و در آخر میافته. شکست از پا دراور میشه برای کسی که تسلیم شده، برای کسی که هر روزشو مثل دیروزش میگذرونه. اما از همه اینا مهمتر اینه که اون تصمیمت ریشه داشته باشه. بی ریشگی بده، خیلی بد. هر چیزی باید اصل و ریشه داشته باشه.
تصمیم برای ادامه زندگی
جایگاهت بین هم ردیفها
هنوز سعی میکنم فراموشت کنم
اما تو جزئی از منی .
جدانشدنی..چسبیده به روح .
خیلی ازار دهنده ست این تلاش ...
با وجود هر نوع رابطه و ادمی توی زندگیم ، باز هم هیچی شبیه تو نیست و نمیخوام باشه .
حتی اگه یه روز تصمیم احمقانه ای بگیرم .
 
نگرانم که این فرصت کم را بکشی.
از گروه‌ خانوادگی‌ای که توش حرفایی میزدن که به عنوآن یه بچه ۱۷ ساله اذیت میشدم اومدم بیرون و دختر عمم هنوز قهره.عه خب به من چه میخواستین حرفای ناراحت‌کننده نزنین.حالا به‌طرز احمقانه‌ای عذاب وجدان گرفتم.کاش پاکش نمی‌کردم.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
سوال می شود توکل را تعریف کردید یعنی امورات را به خدا سپردن. اگر امورات را به خدا بسپاریم فایده ای هم برای ما دارد یا نه؟
همانطورکه اگرکسی امورات کاری خودش را به غیر خدا می سپارد و بقول معروف پارتی او می شود برای انجام کارهایی خدا هم می تواند پارتی خوبی بشود. توکل مثل هر چیزی برای خودش آثاری دارد
1.قدرت
توکل اولین اثرش در انسان این است که انسان را قدرتمند‌ می‌کند.
«٦٢»إِنَّ‌ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ‌ الْحَقُّ‌ وَ ما مِنْ‌ إِلهٍ‌ إِلاَّ اللّهُ‌ وَ إِنَّ‌ اللّهَ‌ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌ به راستى،داستانِ‌ درستِ‌(زندگى مسیح)همین است و هیچ معبودى جز خداوند نیست و همانا خداست مقتدر حکیم. «٦٣»فَإِنْ‌ تَوَلَّوْا فَإِنَّ‌ اللّهَ‌ عَلِیمٌ‌ بِالْمُفْسِدِینَ‌ پس اگر از حقّ‌ روى گردان شدند،همانا خداوند به(کار و حال)مفسدان آگاه است. نکته‌ها: قصه و داستان،بر سه گونه است: ١.رمان‌ها،افسانه‌ها
محبت که از طرف تو باشه
تمام و کمال و بی نهایت لطیف و ملایم محبتت رو، هدایتت رو می رسونی
نوبت من که می رسه
باورم
توکل ام
یقینم
ایمانم 
محبتم
به تو با هزاران وسوسه و غفلت، همراه میشه!!
برای اینکه به بندگی غیر تو بکشونه!!
انصاف نیست ..
آخر سال پر حادثه و پر اتفاق و پر خرجی رو از جهات گوناگون میگذرونم...
برای اینکه وا ندم و نگرانی هام رو به خانواده منتقل نکنم و بتونم نگرانی های جدی همسرم رو هم به آرامش تبدیل کنم نیاز به نورانیت و توکل بیشتری دارم...
التماس دعا از همه کسانی که اینجا  رو میخونن...
یاد خداوند متعال و توکل بر او
البته شما باید خدا را فراموش نکنید، به یاد خدا باشید، به خدا توکی کنید و از دستوراتت او الهام بگیرید. این روح مطلب است. آن چیزی که شما را از همة تشکیلات علی الظاهر مردمی در کشورهای دیگر ممتاز می کند، همین است. آنچه که شما را به این حد از کارایی می رساند، همین یاد خداست. به خصوص شما جوانان، یاد خدا را هرگز از دست ندهید؛ خودتان را با خدا مأنوس کنید.
در بسیج ملت ایران، مایة اصلی ارتباط با خداست. جوان بسیجی یا هر قشری از
 فرشته یک‌روز در کانالش از قول مهدی صالح‌پور نوشته‌بود: «تابستان بلاگرها برمی‌گردند.»
تابستان که شد من برگشتم. جسته‌گریخته شاید، اما برگشتم. اول به خودم بعد به وبلاگم. حالا که برای خواندن وبلاگ‌هایتان، اینوریدر را باز کردم، دیدم که سپینود ناجیان هم برگشته یک‌ماه پیش. پسِ سال‌ها آمده و برایمان از خودش و کاروبارش می‌نویسد.‌ در یکی از پست‌ها از کارگاه نوشتنی که دارد برپا می‌کند نوشته و گفته که ترس از فراموشی و دلهره‌ی بی‌اعتناییِ آدم
وقتی مشکلاتم خیلی زیاد میشه یه چی یادم میفته... 
خیلی ازت دور شدم...
یاد هفت سال پیش افتادم... شبی که مشکلات خیلی بهم فشار اورد و اون کار احمقانه رو انجام دادم تگر لطف تو نبود الان تو برزخ بودم و پوستم کنده شده بود
نذار اون تصمیم احمقانه به مغزم خطور کنه 
من و بغل کن... 
کتاب قشنگت و تو دستم میگیرم و حرفات و میشنوم... 
تو هم حرفای من و میشنوی؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
تحبس الدعا شدم... 
خودت میدونی پوستم کنده شد تا پیدات کنم تا عاشقت بشم تا
هزار بار پیش اومده که به خودم گفتم دیگه واقعا امشب صبح نمیشه این دفعه حتما دق می‌کنم.
+ به شکل احمقانه‌ای زندگیم مزه آدم‌های بی‌خود و بی‌خیال و بی‌هدف رو میده در حالی که واقعا نیستم. گمان کنم فقط بیمارم، البته که جسم نه.
+ پُک: پست کوتاه.
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
 
خدایا مرسی...
خب، به نام خدا.
امروز اومدم سرکار.
و ان شالله شنبه به طور رسمی اولین روز کاریم حساب میشه.
اگرچه همه چی برام تقریبا مبهم گونه ست و هنوز توی شوک هستم.
مسئله سربازی به لطف خدا تموم شد.
مسئله کار هم حل شد.
دیگه کم کم با توکل و لطف خدا باید بگردیم دنبال نیمه گم شده.
 
خدایا مرسی...
بهم پیام داده میتونی آزمایش بخونی؟
با اینکه نمیتونم
اما زورم اومد بگم نه
گفتم بفرسته :/
 
 
پی نوشت 1:فقط یه دانشجوی پزشکی میدونه که یه دانشجوی پزشکی هیچی بارش نیست
 
پی نوشت2:یه چرت و پرتایی تو بیو و اینا خوندیم
اما کیه که یادش بیاد
تموم لذت‌ها رو به بعد موکول کردیم. دور خودمون دیوار کشیدیم تا یه‌وقت پامون نلغزه.ما می‌خواستیم خوب باشیم. می‌خواستیم متعادل باشیم و هیچ کار احمقانه‌ای نکنیم. ولی حالا که فردا معلوم نیست هرکدوممون زنده باشیم یا مرده بیا ببینیم می‌ارزید واقعا؟ این‌همه عاقل بودن به کدوم درد خورد؟ اگه همین فردا چیزیمون بشه چه لذتی بردیم؟ کل پنج سال گذشته چی‌کار کردیم برای خودمون؟ما تو رعایت کردن زیاده روی کردیم. بدون انجام هیچ کار احمقانه‌ای چطور می‌خو
تموم لذت‌ها رو به بعد موکول کردیم. دور خودمون دیوار کشیدیم تا یه وقت پامون نلغزه. ما می‌خواستیم خوب باشیم. می‌خواستیم متعادل باشیم و هیچ کار احمقانه‌ای نکنیم. ولی حالا که فردا معلوم نیست کدوممون زنده باشیم یا مرده بیا ببینیم می‌ارزید واقعا؟ این‌همه عاقل بودن به کدوم درد خورد؟ اگه همین فردا چیزیمون بشه چه لذتی بردیم؟ کل پنج سال گذشته چی‌کار کردیم برای خودمون؟ 
ما تو رعایت کردن زیاده روی کردیم. بدون انجام  هیچ کار احمقانه چطور می‌خواس
خواب بدی دیدم
از خواب که بیدار شدم فقط میدانستم باید کاری کنم. شاید هم نمیتوانستم کاری کنم که آن قطعا کنترل کردن خودم بود. پس اجازه دادم همراه نفس نفس زدن هایم، اشک های شور و لزج هم بیرون بیایند. من باید به جایی میرسیدم. تلوتلو و سکندری خوران خودم را رساندم. لباسم خیس بود. نشستم کنارش. تکانش دادم. گفتم..مامان خوبی؟
فقط توانستم سرم را روی سینه اش بگذارم و آن حس آرامش را ببلعم.
لعنت به من این احمقانه ترین کار ممکن بود؛ اما خوشحال..نبودم، حس شعفی بود
خواب بدی دیدم
از خواب که بیدار شدم فقط میدانستم باید کاری کنم. شاید هم نمیتوانستم کاری کنم که آن قطعا کنترل کردن خودم بود. پس اجازه دادم همراه نفس نفس زدن هایم، اشک های شور و لجز هم بیرون بیایند. من باید به جایی میرسیدم. تلوتلو و سکندری خوران خودم را رساندم. لباسم خیس بود. نشستم کنارش. تکانش دادم. گفتم..مامان خوبی؟
فقط توانستم سرم را روی سینه اش بگذارم و آن حس آرامش را ببلعم.
لعنت به من این احمقانه ترین کار ممکن بود؛ اما خوشحال..نبودم، حس شعفی بود
امام کاظم «علیه السلام » فرمود : مردی از اهل قم مردم را بسوی حق دعوت می کند قومی همراه او جمع می شوند مانند پاره های آهن ، که تند بادهای حوادث آنها را نمی لغزاند ، از جنگ خسته و ملول نمی شوند و نمی ترسند و به خداوند توکل می کنند و سرانجام نیک برای پرهیزگاران خواهد بود .
لحظه‌ی آخر با بی طاقتی، اما برگشت و براشون دست تکون داد.
از بی خداحافظی کردن متنفر بود.صبر نکرد تا بتونن سوال هاشون رو بپرسن، 
میترسید از سر غصه حرفی بزنه که بعدا پشیمون بشه.
سریع پله ها رو طی کرد و سعی کرد به حرف هایی که قلبش رو به درد میاوردن فکر نکنه...احساس میکرد تمام وزن دنیا توی سرش جمع شدهو زانوهاش زیر این بار دارن خم میشن.
تو این مدتی که نت گوشی محدود شده به اینترنت داخلی..  متوسل شدم به پیامک و همین بلاگ حال حاضر..    کنار اومدن با این موضوع اولش سخت بود.. اما کم کم بهش عادت کردم و دیدم که میشه تا حدی نیازها رو برطرف کرد اما احساس رضایت در حد متوسطه رو به خوب.       البته در کل مسئله اصلی من یک چیز دیگست که بیقرارم کرده..   امیدوارم که وضعیت رو به مثبتی داشته باشیم..   توکل بر خدا
امام حسین(ع):"مردم بنده دنیایند، و دین لقلقه زبان آنهاست.تا آنجا که دین وسیله معیشت و زندگی آنان است،دین دارند.اما همین که با بلا آزموده شوند،دین داران کم می شوند."|تحف العقول،ص ۲۴۵|
نظر شخصی_۱:این دنیا محل امتحانه! اگر هزار سال هم عمر کنی،تا امتحانت رو پس ندی از نمی میری.یکجایی بالاخره امام زمانت ازت کمک می خواد،حالا به هر طریقی!،این تویی که انتخاب می کنی...
نظر شخصی_۲:خیلی چیز ها رو میشه در این دنیا آزمایش کرد،یکیش همین مسائل معنوی هست!،می خوای
الهی شکر..
کربلا و اربعین و معجزه ..
معجزه . . هر گاه ذهن را درگیر می بینم به قلبم که مراجعه می کنم مطمئمن است... چرا نباشد اکر در مسیر باشد.. و توکل به الله اکبر .. با همه ی تجربه ها و دیده ها در این سال سی.
و باز هم معجزه از پی معجزه های پی در پی که شمارش دیگر از دست خارج است... همیشگی است ... صبح و شام
خدایا دوستت دارم.
خدایا شکر..
بسم رب
 
هرچند فراق پشت امید شکست
هرچند جفا دو دستِ آمال ببَست
 
نومید نمی شود دل عاشق مست
مردم برسد به هرچه همت دربست
 
 
....
توی زندگیِ چه کسی همیشه همه چی سر جاش بوده؟
هر کسی رو نگاه کنیم یه جوری درگیره.. هرکسی توی یه مرحله ای..
آدم فقط میتونه خداروشکر کنه که مشمول امتحانای سختِ دیگران نمیشه..
نمی خوام برم بالای منبر و چیزایی که میدونیم بگم..
 
یه سری وقتا آدم مجبور میشه بزرگترِ خودش بشه.. خیلی بهتر بود که  مجبور نبود
اما فعلا شرایط اینطور پیش ر
اگر جنگی هم باشد هدف اسرائیل هست نه اعراب
امارات قربانی و بهانه  صهیونیسم عبری عربی و غربی برای حمله به ایران!!! اقدامی ناشیانه و احمقانه. جنگ را شروع کنید تا تمام پاسخ در سرزمین های اشغالی داده شود.
هر کی درگیر بشه ما اسرائیل رو میزنیم
من تصمیمم این بود که پرستار بگیرم برای هشت ساعت در روز، از طرفی دیگه دنبال این بودم که در دایره ی آشناها جستجو کنم. یه پرستاری قبلا برای برادرزاده هام میرفت که بنظرم خانم خوبی میاومد یعنی مهم‌ترین نکته اش جدیتش بود و اینکه بلد بود با بچه بازی کنه! باهاش تماس گرفتم و‌چون بچه ی خودش مدرسه میرفت و ظهر میاومد گفت نمیتونه تمام وقت بیاد، من هم همون لحظه با خودم فکر کردم شاید همین نیمه وقت برا من هم بهتر باشه تا بچه هام به حضور پرستار عادت کنند. این
« از نوشته های آرسام »
خب همه چیز تمام شد ، برگردیم به کار و زندگی مان برسیم ‌. شما هم برگردید و به زندگی عادی تان ادامه دهید . 
این احمقانه ترین چیزی است که کسی ممکن است در این برهه به مردم بگوید  که فرض عادی بودن حال مردم وهم است حال هیچ کدامِ ما اصلا خوب نیست .
امروز کنارم توی اتوبوس دختری نشسته بود که تو بودی. بوی عطر دخترانه‌ی احمقانه‌ی تو رو می‌داد. منو یاد اون موقع انداخت که دور بودیم از هم ولی سرتو تو دامنم می‌ذاشتی و زار می‌زدی. یاد اون روز که واسم مداحی محبوبت رو گذاشتی و من از تعجب چشمام افتاد جلوی پاهام. یاد اون شلوار نو که بد وایمیساد تو تنت. چه خاطرات قشنگ خوبی دارم باهات :) چه دوری ازم. چه خوبه که نیستی.
فوری/ قربانیان ویروس کرونا افزایش یافت؛ آخرین آمار مبتلایان: 2822 نفر
اریخ مخابره : ۱۳۹۸/۱۲/۱۴ - ۱۴:۱۷
 
به گزارش   کیانوش جهانپور، سخنگوی وزارت بهداشت اظهار داشت: تعداد مبتلایان به ویروس کرونا در ایران به  ۲۸۲۲نفر افزایش یافت و همچنین تعداد قربانیان کرونا در سطح کشور به ۹۲ نفر افزایش یافت.
آنقدر می نویسم و پاک می کنم و می نویسم و پاک می کنم و نتیجه ای نمی دهد و هر روز روی این ها تلنبار می شود و این صدای لعنتی هم هر روز بیشتر از دیروز بی استفاده می ماند که آخرش رودل می کنم... این خط این هم نشان... در حال حاضر تنها چیزی که مرا از منفجر کردن وبلاگ با پست های احمقانه باز می دارد «روز های مرده» است و این امید که فردا باشگاه دارم و آنجا ناخواسته خالی می شوم ...
بسم الله
بخش ارتوپدی دارد تمام میشود.سرشار از بیهودگی.همان طور که از بیمارستان انتظار داشتم.مبارکم باد.
ناداستان میخوانم و میروم گم میشوم لای زندگی دیگران.چیزی که خودم نبوده ام ولی میخواهم حس کنم.
از تمام خقیقت های دنیا مرگ همیشه برایم جذاب تر از بقیه بوده.چیزی که نمیشود تعریفش کرد و راه برگشتی ندارد و برای همه ی آدم های دنیا به یک شکل اتفاق می افتد.همین است که بیشتر تجربه های زندگی ام را در مقابل این حقیقت بالا پایین میکنم تا وزنشان دستم بیا
 
معتاد شده‌ایم ، عادت کرده‌ایم هر روز یک دل‌مشغولی پیدا کنیم .
یک روز غصه گذشته ر‌هایمان نمی‌کند ، یک روز دلواپسی فردا ...مدتی‌ست فکرم مشغول این تک بیتِ «باید پارو نزد وا داد» شده است .
خوب است گاهی ، دلمان را به دریا بزنیم ، توکل کنیم و امیدوار باشیم موج بعدی که می‌آید ما را به جاهای خوب خوب می‌رساند .باور کنید‌‌ همان فکرش هم خوب است ، شما را به جاهای خوب خوب می‌رساند !
#مریم_سمیع_زادگان
یه سال پیش یه همچین موقعهایی بود که باهاش دوست شدم....کلی طرز فکرمو عوض کرد...سر یه داستان احمقانه بهم خورد دوستیمون و حالا امروز صبح وقتی بیدار شدم اولین چیزی که دیدم مسیجش بود....خوشحالم:))دون ژوانمون خیلی عوض شده:))
ادیت
پ.ن:نه عوض نشده که شده یه هیولا!و من یاد رفتارای بد رفیقم میوفتم و فکر میکنم نه !دیگه این دوست من نیست...راس گفتم نسیان عضوی از نیستیه!
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِای تغییر دهنده دلها و دیده‏ ها * ای مدبر شب و روز * ای گرداننده سال و حالت ها * بگردان حال ما را به نیکوترین حال از خداوند برای همه عزیزانم آرزو می کنم. پروردگارا! مهربان ترین مهربانان آنگونه که زمین و زمان از نخوت زمستان، به تنگ آمده اند، در هیاهوی بهار اند. به دلهای پاک، طراوت و
 
 
یه مدت از بیماری بابا که گذشت (هنوز برای بیماری اش و چرا او مبتلا شده) گریه می کردم تا یک روز به خودم آمدم و مادر را تماشا کردم که شب ندارد روز ندارد گریه هایم بیشتر شد. انگار ناتوانی ام دو برابر شده بود و من شخصی بودم که اندیشه و دستهایش برای کمک ناتوان و ضعیف بود. آرام آرام به خودم آمدم و یاد گرفتم حالا که مادر مراقب پدر است من هم باید مراقب مادر باشم. خواسته هایش را عملی کنم. کمک دستش باشم. گاهی برنامه ناهار و شام بیرونی داشته باشیم . گاهی پاس
واقعا اسم همسرانِ مومن و کافر حضرت نوح به چه دردِ یه بچه هفت هشت ساله [حتی یه آدم بالغ] می خوره که تو کلاس بهش یاد می دن و بعد ازش سوال می پرسن؟!! اینم از نظام آموزشی ما! تازه وقتی همچین سوالی رو از معلمِ؟! گرامی؟! می پرسن، جواب می ده خوبه که به گوششون بخوره!
که چی بشه مثلا؟!! واقعا که چی بشه؟! به شدت احمقانه و مضحکه!!! 
+ خدایا از نادونی ما به شگفت بیا!!!!   
پنجره باز بود و هوایِ خُنکی به داخلِ اُتاق می‌اومد؛ نشسته بودم لبه‌ی پنجره، و با تبسمی به لب، بیرون رو تماشا می‌کردم؛ کمی سَردم بود اما، قصد نداشتم پنجره‌ی اُتاق رو ببندم؛ از اون بالا آدمایی رو می‌دیدم، که توی شهرک، در حالِ رفت‌وآمد هستند؛ پیاده و سواره، یک‌نفره و چندنفره... هر کدومشون یک پوششِ متفاوت داشتن و، مقصدی متفاوت‌تر. با خودم فکر کردم لابد هر کدوم قصه‌ی مخصوص به خودشونو دارن؛ یکی شاده، یکی غمگین، یکی عجوله، یکی کاملا خونسرد،
لعنت به هدر و قالب و بک گراند واقعا.
بدبختی یعنی به سرت بزنه هدرتو عوض کنی، بعد هدره پاک بشه و تو هم نداریش و هیچ بک گراندی هم باهاش ست نشه. تو هم بلد نباشی قالب درست کردن و...
سه ساعت بدبختی کشیدم ،به فوتوشاپ و پینترست توکل کردم و به غلط کردن افتادم که این شد.
اگه کسی در این میان میومد ویلاگ بدبخت رو میخوند، سرگیجه می گرفت از بس هی عوض کردم و هلن خانوم نپسندید!
یکم از گشادیم رو کنار گذاشتم رفتم شلوارامو شستم و انداختم تو لباس شویی(یه نمه وسواسی ام و اول با دست شستم شون) 
شلوار جین روشنمو که بار اوله می شورمش و نوعه با شلوار مشکیام انداختم
توکل بر خدا رو همه شون مشکین شوی ریختم :/
امیدوارم شلواره به فاک نره ☹️
یعنی من اونقدر گشادم که حاضرم ریسک به فنا رفتن شلوار دلبرمو به جون بخرم ولی جدا جدا نشورم :/
روند بدین شرح است:
یک فرضی می‌کنی
طبق اون فرض خیال‌بافی می‌کنی و خیال‌بافی و خیال‌بافی
نتیجتا تلقین و تلقین و تلقین
و از خیالش، رویاش، توهمش لذت می‌بری
و بعد می‌فهمی که فرض اشتباه بوده
و حالا لحظات خوبی رو برات آرزومندم
این متن قشنگ کمی آرامش میده ❤️❤️❤️
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد ،
" نمی توانند " 
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به "  حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...
 میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...!
ﺑ ﺧﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﺖ
ﺑ ﺧﺎﻝ غصه ﻫﺎﺖ
ﺑ ﺧﺎﻝ ﻫﺮ ﻪ ﻪ ﺧﺎﻟﺖ  ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﻨﺪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻮ ﺑﺒﻨﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔ
فارغ از هیجانات زمینی، نظیر پرش از ارتفاعات و سرعت بالا و ... تجربه ی زندگی که محاسبات آن قرار است بر مبنای محاسبات الهی چیده شود، در بدو اخذ تصمیم هیجاناتی وصف ناشدنی از سمت معبود به عبد سرازیر می شود که در صورت صبر، استقامت و توکل به تدریج تبدیل به اطمینان قلبی خواهد شد.
«اَلا اِنَّ اَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیْهمْ وَلا هُمْ یَحْزَنونَ»
کاش زودتر برسیم به مقصد.
اولش برای این مطلب رمز گذاشتم ولی الان میبینم اگه یه تیکه ش رو حذف کنم موردی نداره. 
امروز از صبح تا شب مهمون داشتیم، حق میدم به خودم که درس نخوندم. میدونی یه چیزی امروز گفتم که بعدش خودم بهش فکر کردم و یه چیزی یادم اومد که یکم آینده رو برام روشن  کرد. اون چیز این بود؛‌ انجام دادن کاری از روی علاقه یعنی که اون کار رو میکنی چون دوست داری که بکنی، اما وقتی کاری رو برای هدفت انجام میدی خود اون کار رو الزاما دوست نداری اما انجامش میدی که به هدفت برس
اول که باید احساس وروحیه خودرا خوب نگه دارید.
دوم  با افکار خوب روحیه خویش را روغن کاری کنید.
سوم از لحاظ فیزیکی آرامش داشته باشید.
چهارم بگذارید ذهنتان باز باشد تا راه حل ها یکی یکی بیاند.
اساس کارتان را روی خوب فکر کردن بگذارید.
بنابر این  اگر عاقلانه بود قاطع باشید. پس هیچ وقت سست نشوید.
واگر هر رفتاری را صحیح دانستید در انجام آن شک نکنید.
ونهایتا  توکل بر خدا نموده  و ضعف را از خود دور سازید.
ترامپ شهید را با مرده یکی میدانست
که احمقانه خیال کرد 
جسمت را که بگیرد;متوقف میشوی!!!!
نمیدانست که شهیدسلیمانی
ذبح عظیم است برای رسیدن به هدفِ نهایی...
خونِ شهید سلیمانی; اسرائیل را نابود خواهدکرد ;
و ظهور حضرت حجت را خیلی خیلی نزدیک...
سربازانِ امام عصر بندِ پوتین هایتان را محکم ببندید
خبری در راه است...
سلام
امروز با توجه به این که تو فرجه‌ایم از لحاظ درسی بازده‌ام زیر ده درصد بود فک کنم! با دوستم یه سر به نمایشگاه ایران هلث و اینوتکس زدیم و فهمیدیم چیزی برا ما نداره :)) حتی یه شکلاتم تعارف نکرد کسی بهمون :| برگشتن‌مون با کمی گم شدن تو همون محوطه و دور قمری زدن همراه بود و بعد هم اتوبوسی که وسط اتوبان پیاده‌مون کرد، چون همون تازگی راهو بسته بودن و جای ایستگاهو عوض کرده بودن و راننده نمی‌دونست :/
بعد از ناهار (که اونم فهمیدم رزرو نداشتم!) رفتم پ
نمیدونم نمیدونم نمیدونم !
+ کاش یکی باهام حرف بزنه و براش درد دل کنم و بهم راهی نشون بده و تهش نگه چقدر عوض شدی ! حالم از این جمله بهم میخوره !
چرا چپ و راست به ادم میگید چقدر عوض شدی !؟ خب ادم عوض میشه بدیهیه ! عوض نشه و تو همون حالت بمونه جای تعجب داره ! پ انقدر با یه لبخند احمقانه خشک شده رو لبتون نیاید به ادم بگید چقدر عوض شدی ! باشه ؟
+ من عصبانی نیستم :)
تو میخواهی
کور باشم و نبینمت..
کر باشم و چیزی از تو و راجب تو را نشنوم..
احمقانه فکر کنم که هیچوقت عاشق نشدی..
تصمیم جاهلانه ای هم ندارم..
سوالی از این که چرا نیستی و نمیخواهی باشی و ...   ندارم.
قانعم کردی که بیش ازین نخواستی و نمیخواهی باشی.. چون حتی توانش را هم در خود نمیبینی!
 
و اما سوال من اینست:
تو را چه کسی قانع کرد که اینگونه باشی!؟
 
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهمو سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!
یک انسان از کجا آغاز می‌شود؟ یا بهتر است بگویم از چه زمانی آغاز می‌شود؟
آغاز هر انسان لحظه‌ای است که به خود بیاید که زندگی علیرغم اینکه می‌دهد و می‌گیرد ولی در نهایت همه چیز را ازت می‌گیرد. ما اساساً چیزی در زندگی به دست نمی‌آوریم، که همه چیز را از دست می‌دهیم. زندگی بازی‌ای که انجام می‌دهی تا برنده‌تر باشی نیست. زندگی فقط عشقی است که نثار می‌کنی. خواه این عشق به تو برگردد یا نه.
نمی‌خواهم وارد بحث احمقانه فرق دوست داشتن با عشق ورزیدن ش
یک انسان از کجا آغاز می‌شود؟ یا بهتر است بگویم از چه زمانی آغاز می‌شود؟
آغاز هر انسان لحظه‌ای است که به خود بیاید که زندگی علیرغم اینکه می‌دهد و می‌گیرد ولی در نهایت همه چیز را ازت می‌گیرد. ما اساساً چیزی در زندگی به دست نمی‌آوریم، که همه چیز را از دست می‌دهیم. زندگی بازی‌ای که انجام می‌دهی تا برنده‌تر باشی نیست. زندگی فقط عشقی است که نثار می‌کنی. خواه این عشق به تو برگردد یا نه.
نمی‌خواهم وارد بحث احمقانه فرق دوست داشتن با عشق ورزیدن ش
به قول صادق هدایت: «اصلا چه کار احمقانه‌ای کرده. چرا وصیت‌نامه نوشته؟ آدمی که خودش را می‌ترکاند [خودکشی می‌کند] دیگر به چس‌ناله و وراجی احتیاج ندارد. به او چه که بعدش چه خواهد شد که مردم را پند و نصیحت بدهد؟ همین ترکیدی و رفتی، دیگر تمام شده است، بعدش دیگر به تو مربوط نمی‌شود.»
| آشنایی با صادق هدایت _ مصطفی فرزانه |
 
به قول صادق هدایت: «اصلا چه کار احمقانه‌ای کرده. چرا وصیت‌نامه نوشته؟ آدمی که خودش را می‌ترکاند [خودکشی می‌کند] دیگر به چس‌ناله و وراجی احتیاج ندارد. به او چه که بعدش چه خواهد شد که مردم را پند و نصیحت بدهد؟ همین ترکیدی و رفتی، دیگر تمام شده است، بعدش دیگر به تو مربوط نمی‌شود.»
| آشنایی با صادق هدایت _ مصطفی فرزانه |

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها